امام علی (ع) می فرماید
۞ هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند٬خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید٬ پس به تحقیق خویش را تباه نموده است. ۞
Friday, 17 May , 2024
امروز : جمعه, ۲۸ اردیبهشت , ۱۴۰۳ - 10 ذو القعدة 1445
شناسه خبر : 8339
  پرینتخانه » اجتماعی, پویانمایی, فرهنگی تاریخ انتشار : ۰۷ تیر ۱۳۹۹ - ۱۴:۴۰ |

«عمو دردسر»به کتابفروشیهاآمد/ماجراجویی‌های یک نوجوان باعموی مادرش

کتاب طنز «عمو دردسر» نوشته حمیدرضا داداشی توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد. مجموعه‌داستان طنز «عمو دردسر» نوشته حمیدرضا داداشی به‌تازگی توسط انتشارات پیدایش برای مخاطبان نوجوان منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب داستان نوجوانی است که همراه عموی مادرش، ماجراهای عجیب و غریب و بامزه‌ای رقم می‌زند. او که […]

«عمو دردسر»به کتابفروشیهاآمد/ماجراجویی‌های یک نوجوان باعموی مادرش

کتاب طنز «عمو دردسر» نوشته حمیدرضا داداشی توسط انتشارات پیدایش منتشر و راهی بازار نشر شد.

مجموعه‌داستان طنز «عمو دردسر» نوشته حمیدرضا داداشی به‌تازگی توسط انتشارات پیدایش برای مخاطبان نوجوان منتشر و راهی بازار نشر شده است.

این‌کتاب داستان نوجوانی است که همراه عموی مادرش، ماجراهای عجیب و غریب و بامزه‌ای رقم می‌زند. او که فکر می‌کند برای خودش مردی شده، معتقد است فرار کردن کار ترسوهاست. چون مرد اگر مرد باشد، پای کاری که کرده می‌ایستاد و تاوانش را پس می‌دهد. راوی نوجوان این‌داستان همچنین معتقد است عموی مادرش چیزی جز دردسر برایش ندارد اما…

«عمو دردسر» رمانی کوتاه است که در قالب مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه به هم‌پیوسته نوشته شده است.

عناوین داستان‌های این‌کتاب به‌ترتیب عبارت است از: «ماموریتی برای نجات زبان مادرشوهر»،‌ «دستیار ویژه دکتر علفی»، «بهترین معلم من؟ بله ایشون!»، «خرابکاری‌های کرم خاکی و عموش»، «چشم‌های نازنینِ دخترِ دخترخاله مامان‌جون» و «مهمان‌های باکلاس عمومی مامانم‌اینا».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

این‌بار چشم‌هایش را گرد کرد و صاف توی چشمم نگاه کرد و گفت:‌ «حالا شد عموی مادرت؟! لابد چند دقیقه دیگر اینجا بمانی اسم کوچه و اسم عمویت را هم حاشا کنی! برو بچه، حوصله ندارم. برو بگو عموجانت بیاید بدهی چندساله‌اش را بدهد، من دنبال فرصتی بودم تا پولم را از این بابا بگیرم، حالا هم ول‌کن نیستم، تا نگیرم، ساعت بی‌ساعت!»

از همه بیشتر این «بچه» گفتنش لجم را درمی‌آورد. از حرص، پایم را به زمین کوبیدم و گفتم: «اصلا من به شما دروغ گفتم، این آقای شیرازی را نمی‌شناسم. اصلا اسم ما شیرازی نیست که، ما خاکی هستیم. بچه‌محل‌ها به ما می‌گویند…»

دیدم دستی‌دستی دارم بهانه می‌دهم دستش تا او هم مثل بچه‌ها مسخره‌ام کند، برای همین سر حرف را عوض کردم و گفتم: «می‌خواهید بروم کارت شناسایی مدرسه‌ام را بیاورم؟»

این‌کتاب با ۸۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۱۵ هزار تومان منتشر شده است.

به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : 0
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.